پارت ششم

زمان ارسال : ۸۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

دو روز از اون روزی که برای زن اراب زاده به شکل ناگهانی انتخاب شده بودم گذشته بود،و حالا خونه ی پدرم بودم،
خونه ای که برای همیشه باید فراموشش میکردم،چه خودش رو چه آدم های این خونه رو..
بین همه ی خدمت کارا زمزمه بالا گرفته بود همه از من میگفتن،از اینکه داشتم با اینکه کلفتی بیش نبودم زن ارباب این عمارت میشدم..
اصلا مگه میشد،اصلا چرا منو انتخاب کردن..
نگاهی به خودم داخل آیینه ی

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • م

    00

    خوبه

    ۷ روز پیش
  • دلبر

    00

    عالی

    ۲ هفته پیش
  • ..

    00

    خوب بود

    ۳ هفته پیش
  • نازنین زهرا

    00

    خوب بود

    ۳ هفته پیش
  • ف

    00

    عالی

    ۱ ماه پیش
  • نفس

    00

    خیلی خوبه تا اینجا

    ۱ ماه پیش
  • زهرا جان

    00

    عالی

    ۱ ماه پیش
  • زهرا جان

    00

    عالی

    ۱ ماه پیش
  • ف

    00

    خ

    ۱ ماه پیش
  • عابدی

    00

    خوب

    ۲ ماه پیش
  • نرگس

    00

    عالی

    ۲ ماه پیش
  • nava

    00

    این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد

  • اهورا

    00

    عالی

    ۲ ماه پیش
  • ملا

    00

    خوبه

    ۲ ماه پیش
  • آتیش پاره زمان

    00

    خوبه

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.