پارت نود

زمان ارسال : ۱۷۴ روز پیش

بی‌رمق پلک‌هایش را بالا داد.در سرش احساس سنگینی می‌کرد و با گیجی به اطراف نگاه می‌کرد.خواست گلوی خشک‌شده‌اش را با آب دهان تر کند اما به‌قدری عطش داشت که انگار آب دهانش نیز خشک‌شده‌بود!سرش را از روی زمین سرد بلند کرد و نشست که ناگهان شقیقه‌اش تیر کشید ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید