آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت نود
زمان ارسال : ۳۰۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه
بیرمق پلکهایش را بالا داد.در سرش احساس سنگینی میکرد و با گیجی به اطراف نگاه میکرد.خواست گلوی خشکشدهاش را با آب دهان تر کند اما بهقدری عطش داشت که انگار آب دهانش نیز خشکشدهبود!سرش را از روی زمین سرد بلند کرد و نشست که ناگهان شقیقهاش تیر کشید ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آوا
00یه سوال فنی چند قدم به فاش شدن هویت برسام مونده که الان یه قدمش میرسم جلو؟جدا برام سواله😂