پارت هشتاد و نهم :

پسر با رویِ زخمی و خونین از عمارت ثامر خارج شد.دو طرفش را نگاه کرد و سمت خیابان اصلی قدم برداشت.از عمارت فاصله گرفته‌بود که ماشینی با پنجره تمام دودی کنارش ایستاد.گردنش را سمت ماشین چرخاند که شیشه پنجره پائین آمد‌.

_شمایید؟

مهراب بدون آ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.