پارت سی و پنجم

زمان ارسال : ۴۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه


از شیشهٔ ماشین به بیرون و مسیرناآشنایی که طی می‌کردیم خیره شدم.
نمی‌دونستم داره کجا می‌برتم، واقعاً هم مکانش برام اهمیت نداشت، مهم این بود که مقصدش به رایان ختم میشه.
همه چیز برام توی هاله‌ای از ابهام قرار داشت، رفتارش مشکوک بود چیزی که می‌ترسوندم مرگ نبود چون اگه قصد کشتنم رو داشت نیازی به مقدمه‌چینی و دور دور نبود، یه راست خلاصم می‌کرد.
چیزی که باعث وحشتم شده بود ا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ر

    20

    میگه مهمونا غریبه بودن پس اندره و رابرت و خواهرش سارا و بقیه کجان ک توی عروسی هیچ کدوم نبودن پدرش ی شو گذاشته وای بر قلب رویا بیچاره

    ۲ ماه پیش
  • Dear

    ۲۱ ساله 20

    اگه بودن هم اجازه نداشت خودشو بهشون نشون بده فقط می خواست رایانو بیینه

    ۲ ماه پیش
  • ر

    30

    وای یادش رفته حتما موقع گشتن دنبال رویا دچار سانحه شده وای قلبم شکست رویا عزیزم تو رنگ خوشی نمیبینی

    ۲ ماه پیش
  • ال

    30

    از این بهتر نمیشد😂💔حافظشو از دس داده؟!!

    ۲ ماه پیش
  • سهیل

    ۲۷ ساله 30

    رایان نشناختش 🙄😬😮 💨 پارت جای مرموزش تموم شد نویسنده ی عزیز لطفا ما رو از خماری دربیارید ❤️ 🔥

    ۲ ماه پیش
  • نازی

    30

    واااییییی گگگگ یادش رفتتتتتتتتتتتهههههههههههههههههه

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.