پارت سی و ششم

زمان ارسال : ۸۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه


بعد از این حرف کراواتش رو کامل درآورد و روی شونه‌اش انداخت، بعد هم بدون حرف دیگه‌ای با بی‌خیالی از کنارم گذر کرد.
به خودم اومدم و ناگهانی به سمتش برگشتم و دستش رو کشیدم.
به سمتم برگشت و با تعجبی که قاطی اخم سردرگم روی پیشونیش شده بود، به مچ دستش که اسیر دستم شده بود نگاه کرد.
- بهت نمی‌خوره قاتل باشی، اگرم هستی خیلی ناشی‌ای، نمی‌خوای ولم کنی؟
شاید فقط شبیه رایان بود

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ثریا

    00

    👌🏻🥲🧡

    ۲ هفته پیش
  • زینب

    10

    اصلا حقش نبود بعد این هم سگ دو زدن 😞

    ۳ ماه پیش
  • ونوس

    ۲۸ ساله 20

    آره ..واقعیت محضه دوست عزیز🥹🥹🥲🥲🥲

    ۳ ماه پیش
  • محدثه

    ۱۹ ساله 70

    کاش از رویا بکشی بیرون دیگه توانشو نداره

    ۳ ماه پیش
  • محدثه

    ۱۹ ساله 40

    توی رمان ها همیشه کسی هست که بیشتر از همه درد کشیده و کمتر از همه حال خوب داشته و هیچ پیاهیم نداشته رویا نمونه بارز اون فرده

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه

    30

    😢🥺

    ۳ ماه پیش
  • پارلا

    ۱۵ ساله 60

    میشه دوباره اینا رو بهم برسونی تروخدا

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.