خیانتکار عاشق 3 به قلم فاطمه عبدالله زاده
پارت سی و چهارم
زمان ارسال : ۸۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه
با شنیدن صدای باز شدن در، موهام رو از حصار انگشتهام بیرون آوردم و سرم رو بالا گرفتم.
با باز شدن در نور به اتاق نیمه تاریک تابید و باعث شد چند ثانیه چشمهام رو ببندم.
از لولای در که رد شد، نور به صورتش خورد و تونستم چهرهاش رو ببینم؛ مثل آخرین باری که به یاد داشتم، با نگاهی سرد و در عین حال سوزان که عمق وجودت رو میسوزوند.
بدن چهارشونه و قدرتمندش با کت و شلواری به تیرگی دا
ثریا
00معلوم نیست چه صحنه سازی هایی کرده