بازگشت گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت دوم
زمان ارسال : ۵۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
برسام نگاهی به کارول انداخت. ردِ اشاره او را دنبال کرد و به دختر بچه رسید.پوست سفید دختر از شدت گریه سرخ شده بود! سفیدی چشمانش دسته کمی از کاسه خون نداشت! از شدت ترس هم شلوارش را خیس کرده بود.نگاهِ هراسانش را به صاحب رستوران دوخته بود. خیلی آرام گفت: ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ستی
00عالی♡