پارت صد و یازده

زمان ارسال : ۲۲۹ روز پیش

دستی جلو پلکای بسته‌اش تکون دادم.

امکان نداره به خواست خودش اومده باشه.

مدتی در سکوت بهش نگاه کردم. چرا باید باورش برام سخت باشه؟

بیشتر از هفت ساله که رفتم بلژیک و حتی اجازه ندادم کوچک‌ترین خبری ازم به رامین برسه.

دو حالت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید