زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت صد و ده
زمان ارسال : ۲۹۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
گام برداشتم و وارد شدم.
دور و برمو نگاهی انداختم و برگشتم سمت در و اسلحمو نشون کردم.
مدتی گذشت. این سکوت حاکم... یه جای کار میلنگه.
نفسی عمیق گرفتم و زیرچشمیمو به در توالت اتاق دادم. خم ابروهام رفته رفته شدت گرفت.
ممکنه رامین فرستاده باشه اتاقم؟
البته. اینجا مرگ من منفعت تمام و کمال واسه اهالی عمارته. آخرین شخصی که ممکن بود با مرگم قطرهای اشک بریزه و واقعا حس کنه از د
امینا
00الان این روفوس با رامین دشمنن؟؟؟ اگه دشمنن پس مایک چیکار میکنه اینجا؟ مگه سام نرفته پیش رامین؟؟ من گیج شدم😵 💫😵 💫😵 💫