به سردی یخ به قلم ملیکا کاظمی
پارت نوزده
زمان ارسال : ۵۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
تکه کاغذ را کندم و همراه با نان در دهان گذاشتم. نان را قورت نداده تکهی بعدی را در لقمه نانی دیگر مچاله کردم و در دهان نهادم. بعد از چند دقیقهای مکث... شروع به سرفه کردن، کردم. با صدایم را بلند و تا جایی که نفس داشتم سرفه کردم.
نگهبان داخل ش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ملیکا
۱۳ ساله 02ببین بهتر کمتر ادبی بنویس و بهتر یه کوچولو طنز هم واردش کنی مثلا برفین سختی های زیادی داره و پنهانش می کنه که تو گریه هاش غرق نشه ولی اگه هنوزم غرورشو حفظ کنه وبعضی وقتها یکمی بامزه باشه بهتره ع