زاچ به قلم ستاره لطفی
پارت پنجاه و نهم
زمان ارسال : ۶۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
هرماس که چندین متر دورتر از آنها در حال صحبت با چند تن از افرادش بود، به محض دیدن حال ناخوشایند سورا به سمت او قدم برداشت.
با نگرانی دست روی شانهاش گذاشت و زمزمهوار گفت:
- سورا حالت خوبه؟!
دخترک از درد عمیقی که درون سرش نشسته بود به ستوه آمد و همین باعث شد که نالهی بلند دیگری سر بدهد.
با صدای بلندش، توجهی همگان به آنها جلب شد و افراد عمارت، با نگرانی دور سورا جمع شدند.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ستاره لطفی | نویسنده رمان
جووون🤤🤣 از این صحنه ها بازم میخواید؟
۱ ماه پیشزهرا
20چرا اینجوریه پارت گذاری دیروز نوشته بود بزودی امروز نوشته دوروزه دیگه..!؟
۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
بابت تاخیر یک دنیا معذرت
۱ ماه پیششیطون بلا
00🤝👌🏻
۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
به به شیطون بلای خودمون
۱ ماه پیشفاطمه ❤️
00خیلی عالیه آفرین ستاره جون ❤️🌹🌟 داره جالبتر میشه
۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
ممنونم همراه همیشگی نظراتت برام قوت قلبه💫🫂
۱ ماه پیشمریم گلی
00خیلی قشنگ بود ممنون میشم به مدیریت دنیای رمان بفرمایید برای وارد شدن به دنیای رمان چرا باید یه ربع تبلیغ دیده بشه اصلا برای باز کردن پارت ها هم باید چند بار از برنامه خارج بشیم ممنونم نویسنده جان 🙏💓
۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
ممنونم عزیزم چشم به اطلاعشون میرسونم
۱ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
💖💫
۱ ماه پیشS
00مث همیشه بی نظیر😍 مشتاق پارت بعد
۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
ممنون از نظر بی نظیر خودت🫂💖 پارت های جدید قرار داده شدن منتظر نظر قشنگتم
۱ ماه پیشAsal
00واقعااااااا چرااااا؟؟؟؟بوووچههه؟؟؟
۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
بووو هیچی🤣🫂💖
۱ ماه پیشفاطمه
10امیدوارم سورا خاطرات قبل از انسانی شو به یاد بیار تا همچی براش آسون بش تا بتون هرماس هم طلسم ذهن بر دار😪
۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
🥺 اینطوری بشه مغزش قاطی میکنه دختره بیچاره
۱ ماه پیشزهرا
00من طاقت ندارم دیگه🥺🥺🥺🥺🥺
۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
ای جونم🥲🤗🫂
۱ ماه پیشAa
00مثل همیشه عالی .سلامت و موفق باشید👏🙏
۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
ممنون عزیزم خوشحالم که همراهی💫💖
۱ ماه پیش
Najva
00یه جوری با حس نوشتی و خوندم احساس کردم من و چفت آغوشش کرد.😂❤️