به سردی یخ به قلم ملیکا کاظمی
پارت نهم
زمان ارسال : ۱۴ روز پیش
می خواستم همه چیز را بگویم...
بگویم که در خطر است...
بگویم که قصد صاحب چیست...
بگویم که من آنی نیستم که او فکرش را می کند؛ اما همین که خواستم دهان باز کنم و همه چیز را بگویم.
او گفت: ای کاش هر چه زود تر بتونم به دستت بی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آیرین
10خیلی خیلی خوبه