پارت سی و سوم

زمان ارسال : ۸۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

امیر خواست جواب بدهد که حنانه صدایش را بالا برد: بسه دیگه... با هردوتونم! ما جلو در و همسایه آبرو داریم.
نگاهش را به آرش داد و با اخم پررنگی ادامه داد: من خودم بهتر می‌دونم چکار کنم، تو نمی‌خواد برام تعیین تکلیف کنی!
آرش پوزخند زد و لب به کنایه باز کرد: خوبه که هنوزم طرفدارشی!
پله‌ها را باسرعت بالا رفت و حنانه بغض‌آلود وارد خانه شد. نان‌ها را روی میز آشپزخانه گذاشت و روی صندلی


دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir دانلود رمان عاشقانه زندگی را نمی بازم از صدیقه سادات محمدی (نگار) در دنیای رمان https://novelonline.ir

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا

    20

    امیر پس دل حنارونشکونده این خودحنابوده نخواسته حالا مطمئنم عاشق ارش

    ۲ ماه پیش
  • م

    10

    پس چرا نامزد کردن، وقتی هیچکدوم همو نمی خواستن پس حنانه عاشق کیه که مطمئن پدرش مخالفه

    ۳ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    شاید غیر ممکن باشه ولی شاید عاشق آرش باشه هم سید از آرش خوشش نمیاد هم درباره موهای کوتاه و بلند و... به آرش گفت

    ۳ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    نمی‌دونم... ببینیم چی میشه؟ ممنون از نظرت عزیزم❤

    ۳ ماه پیش
  • ساناز

    00

    ❤️❤️❤️💋

    ۳ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    🙏❤ نظرت رو هم بگو سانازجون، خوشحال میشم

    ۳ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    عالییی عالییی خیلی ممنون ❤️💋وایییی منم از این داداش ها میخوام😍😥

    ۳ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    ممنون عزیزم که انرژی میدی. 🙏🌹

    ۳ ماه پیش
  • محیا

    00

    چقدر داستان جذاب شدهههه

    ۳ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    مونده تا اوج‌گیری داستان😉🌹

    ۳ ماه پیش
  • مریم گلی

    00

    در مورد امیر یکه به قاضی رفتیم حالا حنانه چه مشکلی داره با چرا امیر با اینکه با مهوا محرم بوده ،از هم جدا شدن ممنونم نگار جون 🙏♥️💓💓

    ۳ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    ممنون از نظرت مریم جون🌹🙏

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.