پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۱۲۶۱ روز پیش

لحظه‌ای بعد که نسیم به اتاق برگشت، سپهر روی تخت به پشت دراز کشیده و ساعد
دستش را روی چشم‌هایش گذاشته بود؛ تخت یکنفره بود اما پهنایش آنقدر بود که جثه‌ی
ظریف نسیم هم کنار سپهر جا بگیرد.
چراغ اتاق را خاموش کرد و خیلی آرام روی تخت خزید؛ خودش خوب می‌دانست باز
هم مثل
1393
277,782 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هستی

    41

    دیگه از پری متنفر نیستم ولی خوشم هم نمیاد 🙂من از سپهر لم خوشم میاد ب نظرم نسیم عاشق سپهر بشه

    ۳ سال پیش
  • صبا

    41

    رهام بهش آرامش میده؟ یعنی مهدخت دوسش داره؟ عه مگه رهام از مطهره خوشش نمیومد؟

    ۳ سال پیش
  • هستی

    51

    وایی پری بیچاره 😭😭

    ۳ سال پیش
  • آرام

    170

    عالی بود فقط فلسفه این خطای وسطش نمیدونم 😁

    ۳ سال پیش
  • ^_^

    201

    وای بیچاره پریدخت چه سختی هایی کشیده 😭😭

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید