پارت صد و نهم

زمان ارسال : ۲۳۴ روز پیش

نیم‌خیز شد و تعظیم کرد:

- من و ببخشید قربان؛ دیگه تکرار نمی‌شه.

رو ازش گرفتم و راه افتادم.

و خب... از اون‌جایی که شدیدا به صدای بلند حساسم، کاب و کوب گام‌های تند و پرشتابش رو پشت خودم شنیدم.

هرچقدرم که بخوای از سروصدا فرار ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید