پارت صد و شصت و چهارم

زمان ارسال : ۶۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 17 دقیقه

یک روز قبل...

چندساعت مانده به تسلیم شدن سرگرد بردیا محمدی!


امیرسام دست‌هایش را در پشت کمرش به یکدیگر قلاب کرد.همان‌طور که داشت مسیر سنگ‌فرش شده را با قدم‌های بلند و تندش متر می‌کرد، اخمی به صورت آورد و با تحکم گفت:

-نمیش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید