آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت صد و شصت و سوم
زمان ارسال : ۶۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه
امیرسام پشت فرمان نشستهبود و از پشت شیشه دودی به خیابان نگاه میکرد.به تردد خودروها، به عبور رهگذران، به بازیگوشی بچهها و...
احساس میکرد دنیایش با دنیای آنها از زمین تا آسمان فرق دارد.واقعا هم همینطور بود!
با باز شدن در سرش را چرخا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
متاسفانه به خاطر کندی سرعت اینترنت، پارت به صورت کامل بارگذاری نشد. لطفا پارت را مجدد بارگذاری کنید
بارگذاری مجدد پارتبا تشکر از صبر و شکیبایی شما
اطلاعیه ها :
توضیحاتی در مورد جلد دوم آخرین گلوله:
جلد دوم رمان به نام "بازگشت گلوله"
در بخش آنلاین دنیای رمان پارت گذاری خواهد شد💙
روزهای سه شنبه و جمعه🤍
در ژانر مافیایی،عاشقانه و درام!
البته باید بگم در این جلد هم پارت های رازآلود و مهیج خواهیم داشت❤️
جلد دوم از لحاظ زمانی به موازات آخرین گلوله هست و در زمان گذشته رخ میده.البته باید عرض کنم در اواسط رمان، به زمان حال برمی گردیم و شاهد اتفاقاتی هستیم که پس از جلد اول در حال رخ دادن هست💜
بازگشت گلوله،روایت کننده زندگی برسام و رز هست.علاوه براین قراره شاهد حضور کارکتر های جدیدی هم باشیم💚
درسته جلد دوم ادامه جلد اول هست؛ اما توصیه می کنم
موقع خوندنش، به چشم یک داستان تازه بهش نگاه کنید...چون این جلد هم ماجراهای خاص و مهیج خودش رو داره و سایر کارکتر های جلد اول هم در اواسط رمان به برسام و رز ملحق میشن🧡
امیدوارم در جلد دوم هم همراه من باشید تا بتونیم در کنار همدیگه لحظات قشنگی رو رقم بزنیم💛✨
ارادتمند شما
نیلوفر سامانی
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نیلوفر سامانی | نویسنده رمان
عزیزدلممم🥲❤️🫂 پارت ۱۶۴ هم آخرین پارتی بود که ترکیب امیردیا رو داشتیم🥲❤️
۲ ماه پیشفاطمه ع
۱۹ ساله 00یه سوال پارت هازو ویرایش میکنی حس میکنم از دیشب یکم بهش اضافه شده یه بار دیگه ام. اینجوری بود اره چون من پارت های امیر بهار رو 2یا3بار میخونم
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
بله عزیزم یه وقتهایی ویرایش میکنم❤️
۲ ماه پیشفاطمه ع
۱۹ ساله 10واییی امیرک داره اشتباه میکنه من مطمعنم بعد از رفتنش دلش برا بهار تنگ میشه و میفهمه دوسش داشته واقعا امیر یه حس دوس داشتن ساده داره ولی حس میکنم تک اینده تر عشقش عمیق تر میشه نسبت به بهارش
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
بله قطعا یه روزی دلش تنگ میشه اما همه روابط قرار نیست به سرانجام برسن🥲💔 مخصوصا اگه هر دو طرف تفاوتهای زیادی داشته باشن❤️
۲ ماه پیشمهرا
00حرفات بوی خون و کشت وکشتار میدن 🙈یک نفر تضمین کنه که شخصیت ها ازاین اتفاقه جون سالم به در می برن
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
از من انتظار تضمین نداشته باشید که من فقط واسطه ام😂❤️
۲ ماه پیشRoghayyeh
00ابلکز😍چه جاذاب
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
دقیقا😍❤️
۲ ماه پیشثریا
00وای آخرش رو چند بار خوندم خیلی خوب بود 😍😂 کاش اگه امیر از کشور هم میرفت بهار رو بدزده و با خودش ببره😫
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
نوش نگاهت عزیزدلم❤️🥰 اما به نظرت بهار به همچین کاری رضایت میده؟🧐❤️
۲ ماه پیشfate
10یسسسس ارههههه خودشههههههههه وای ننه عزیزم زودتر پارت بده لطفاااا😭😻
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
نمیدونستم برسام انقدر طرفدار داره😍❤️
۲ ماه پیشfate
00بعد از سی ساااال برگشته پیش خواهر وای ددممم
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
😍😍
۲ ماه پیشفاطمه
00این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
حالا جیغ دست هورااا برسام وارد میشود خوب حالا که امیرسام میدون بردیا کجا بردن نقش با برسام دارن راستی یه نکته ریز بگم آهیر ثامر میخواد پس باید نقش بکشن ثامر فراری بدن چون ثامر نیاز دار یه سوال رز چیشد
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
به رز و ثامر هم در پارتهای آینده اشاره میشه عزیزدلم❤️
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی
00ولی این پارت برای بهار و امیر وایب آهنگ قدیمی حسن گلنراقی رو می داد: مرا ببوس برای آخرین بار... خدا تو را نگهدار 🥲😅
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
👌🏻💔🥺
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی
00در انتظار پارت ۱۶۴ و ترکیب معروف و دلچسب نیلوفر برای آخرین بار🥲💚
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قربونت برم❤️😍
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی
10یعنی همه اش به کنار فقط اون آخرش😍😍😍😍😍😍😍😍😍خیلی ورود جذابی داشت🔥داداش بردیا بودنم جذابه😎
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
از همین کامنتت مشخصه که چه قدر فن بردیا هستی😂❤️😍 نمیگی برسام جذابه میگی داداش بردیا بودنم جذابه😂❤️❤️😍😂
۲ ماه پیشFati
30من از پایانایی غمگین متنفرمممم و دوس دارم ک بردیا سالم بمونه! نمیدونم چرا ولی احساس میکنم یکی میخواد بمیره
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
پایان های غمگین واقعا ناراحت کننده هستن اما فکر می کنم به یادموندنی تر هم باشن🥺💔🥺
۲ ماه پیشماهی
۲۳ ساله 10این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
باورم نمیشه که قراره امیرسام و بردیا رو باهم نداشته باشیم🥲 امیدوارم تو فصل بعد با هم باشن،و البته با بهارم اوکی بشن تیکه آخر ته تغاری خانواده خیلی دلچسب بود،بالاخره برسام وارد شد... خسته نباشی❤️
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
مرسی عزیزدلم❤️🥰 خداروشکر که پارت رو دوست داشتید✨️😍 چون بردیا تسلیم شده و رمان روبه اتمامه دیگه نمیتونیم ترکیب امیردیا رو در کنار هم داشته باشیم💔🥺
۲ ماه پیشسایه
20این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
ایووووللللللللللل برسام اومددددددد، فقط اینکه فهمید خانواده اش ولش نکردن؟ اون ته تغاری خانواده خیلی خوبببب بووددد😂😂
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
منم ته تغاری خانواده رو خیلی دوست داشتم😍 ❤️برسام درجریان هست که خانواده اش رهاش نکردن منتها نمیتونه باور کنه...نمیدونه کی داره راستش رو میگه💔
۲ ماه پیشفاطمه ع
۱۹ ساله 10این پارت قشنگ در عین حال غمگین بود دو سه بار خوندمش یکی از کاربرا هم گفت با این پارت ادم دقیقا دلش میخاد از اول اشنایی بهار و امیر رک بخونه از اونجایی امیر بهار رو میدزده واقعا قشنگ بود
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
نوش نگاهت عزیزدلم❤️✨️کاپل شیرینی بودن🥺 منتها برخلاف دلارا و بردیا از اول رابطه به مشکلات سر راهشون فکر نکردن و تازه متوجه یک سری مسائل شدن🥺💔
۲ ماه پیشSheyda
20این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
خداقوت نیلوفر جونم ✨ این پارت رو خیلی دوست داشتم و از اومدن برسام هم خیلی خیلی خوشحال شدم فقط امیدوار آخر این رمان به خوبی و خوشی تموم شه چون دوست ندارم امیردیاو برسام چیزیشون بشه 😭🤲
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
نوش نگاهت عزیزدلم😍❤️ حضور برسام و دیدارش با تهتغاری خانواده واقعا لحظه قشنگی بود و خودمم خیلی دوسش داشتم🥺❤️
۲ ماه پیش
هانیه
00انقدری که من برای بهار و امیر غصه خوردم برای خودم نخوردم😐 آخی برسامم که پیداش شد چه کار خوبی کرد امیرسام😍