فاضلاب شیرین به قلم نسترن قره داغی
پارت چهل
زمان ارسال : ۱۳۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
بعد از چند دقیقه، صدای پیامک گوشی رستا بلند شد و جاوید آن را برداشت و درحالی که نگاهی به پیامهایش میانداخت گفت: به سامری گفتی کجا میریم؟
رستا از گوشهی چشم نگاهی به جاوید انداخت و لب زد: به هر حال باید فکر کنه دنبال کارشم.
جاوید حرف ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما