آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت هشتاد و پنجم
زمان ارسال : ۱۸۳ روز پیش
دستهایش را دو طرف سر دلارا گذاشت.نگاه پر معنایش را با نخِ غم به چشمهای نمزده دلارا وصلهزد.
_میشه امشب درمورد هیچچیز و هیچکس حرف نزنیم؟به نظرم هردوتامون بهاندازه کافی درمونده هستیم!
بردیا پالتو دختر را از روی زمین برداشت.گردوخا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ملیس
00دلم واسه حسین تنگ شد 😢❤️ 🩹