پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت نود و ششم
زمان ارسال : ۱۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
نتوانستم نگاهم را بگیرم، نگاهش آب روی آتش درونم بود.
تمام آن دردها از بین رفتند. بغض چنگ زده بر گلویم به اعماق تاریکیاش بازگشت.
نمیدانم چهطور گوشه لبهایم از هم کش آمدند. گویی زمان متوقف شده باشد و فقط ما باشیم.
_من فردا صبح حرکت میکنم.
به سمت سردین چرخیدم، تازه به خاطر آوردم که تنها نیستیم.
_ک…کجا؟
این سردینی که فکش از خشم منقبض شده و صدای نفسهای تندش سکوت س
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
کلم بروکلی
40خداوندگارا 😈چقد خفن
۴ ماه پیشFateme
50هوم ویونای قشنگم یه چند وقت دیگه همه جاتو میبینه نگران نباش و این که هر لحظه داریم به طوفان نزدیک میشیم من نمیتونم دیگه غم تحمل کنم 🥲😍 ماهیا دارن میان تو آکواریوم 😃
۵ ماه پیشآنوشا
10چه قشنگ گفتی دختررررر
۵ ماه پیششکیبا
90بقیه دخترا: وایی اینو ببین، کراشمه منی که کراشام تو رمانای مرجان خلاصه میشن🥹💗 بگین که تنها نیستم😭
۵ ماه پیشستی
100وایییی من شدیدا نیاز به آب قندددد دارممممم🤧انقد پارتا همه خشونت و اینا بوده که این پارت دارن با روح و روانمان بازی می کنند خدایا خیلی شیریننن قندم افتاد وای تو حمومممم🤭
۵ ماه پیشRahii
130دوستان بیاین دسته جمعی دعا کنیم که پارتای هفته بعد به قبرستون نکشوننمون☺💔
۵ ماه پیشRahii
140وای انقدر بیشتر پارتا پر از استرس و ناراحتی بوده نمیتونم الان باور کنم پارتای این هفته انقدر قشنگ و رمانتیک بودن😂✨
۵ ماه پیشHelia
40اصلا گادددددددد
۵ ماه پیشNazanin
۱۸ ساله 60یکی بهم سریعا آب قند برسونه😭😂
۵ ماه پیش.
30لعنتی قلبم آب شد
۵ ماه پیشSima
۱۷ ساله 170ای جااااام یعنی من قربونه ایوار و دار دستش برمممم خدایااااا یعنی میشه هفته بعد تو پارت بعدی ایوار و سردین یکم باهم حرف بزننننن اروانم بیادددد امین مهشید همراز و دلسا ارادددد عشقم اراد😭😭
۵ ماه پیش...
110عاقاااااا خیییلییی کممممههه چرا لحظه حساس کات میدیییی الان با تموم وجودم به اونایی که نزدیکتن حسودیم میشه که میتونن ادامشو بخووووونننن
۵ ماه پیشZahra
30عیجان دلم 😈🔥
۵ ماه پیشاسما
60نمیتونم حس لعنتیمو که اینا همش آرامش قبل طوفانه درنظر نگیریم دارم از آینده وحشت میکنم 🥺🥺🥺🥺🥺مرجان توروخدا نکششون 🥺🥺🥺
۵ ماه پیشAnita
۳۰ ساله 100اقا داغیش کم بود پارت بعد جبران کن مرجان.هنوز خیلی راه داره😈
۵ ماه پیش
نورا
20ایجااااانننن