تاربام، گذرگاه سکون به قلم مریم دولتیاری
پارت شصت و ششم
زمان ارسال : ۳۱۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
مانند همیشه با کمند در پارک گلایول قرار گذاشته بودیم. من روی یکی از نیمکتها منتظرش نشسته بودم و به محض آمدنش در مورد اتّفاقات دیشب پرسیدم و او تلفنش را از جیبش درآورد و بدون هیچ حرفی، فیلمی را روی آن گذاشت و صفحهاش را به طرفم گرفت:
- نگاه کن.
گوشی را گرفتم و با سایهبانرمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
اسرا
00فیلمی که محروم پرکرده یجوری راست میگه این دنیار
۱۰ ماه پیشاسرا
00مرحوم (ر)نفتادبعدچرابراکامنت گذاشتن اینقدربرنامه میپربایدچندبارامتحان کنیم
۱۰ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
پیگیری میکنم ببینم مشکل چیه. ممنون از همراهیتون.
۱۰ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
اره کلا قضیهش مشکوکه:)
۱۰ ماه پیشسارای
00کاراگاه دانیار وارد میشود، 😂😂
۱۰ ماه پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
میبینید باز شروع کرد🤣
۱۰ ماه پیش
ملیکا
00پشمام عجب چیز دارکی شد ولی خب اره واقعا قضیه قطعااا این نیستتتت دانیار راست میگه