زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت صد و ششم
زمان ارسال : ۲۴۱ روز پیش
مایک پاکت سیگاری از جیب خارج کرد و با گرفتن نخی میون لباش نگاهش و داد به من.
پاکت و گرفت طرفم:
- میکشید قربان؟؟
سری تکون دادم:
- رخشا از بوی سیگار بدش میاد.
لبخند ملیحش از چشمم دور نموند.
فندک زیپو رو روشن ک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما