زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت صد و هفتم
زمان ارسال : ۲۹۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
- پس با این حساب؛ ده ساله که اینجایی!
- شما چی قربان؟ چندسال مامور اینترپل بودید؟
باد خنکی وزید و با موهامون بازی کرد.
- هشت سال!
- میتونم ازتون راجع به پدرتون بپرسم قربان؟
نیمنگاهی به مایک انداختم:
- پدرم؟! چی راجع به پدرم کنجکاوت کرده؟
- فقط... قربان فقط با خودم فکر میکردم... ایشون برادر دوقلویی داشتن؟
- منظورت چیه مایک؟؟
- آخه... انگار آدمای زیادی وجود
س،ر
00سلام وقت بخیر،چرا نمیشه پارتی که گذشته رو خوند؟