پارت چهارم

زمان ارسال : ۱۲۷ روز پیش

سورا و نسترن نیز موافقتشان را اعلام کردند و هاکان، ماشین را به سوی مقصد گفته شده به حرکت در آورد.

سورا در حالی که نمی‌توانست ثانیه‌ای از آن افکار آزاردهنده فاصله بگیرد، سرش را به شیشه چسباند و به جریان قطرات ریز باران روی شیشه خیره شد. قطرات ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید