آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت صد و سی و نهم
زمان ارسال : ۱۸۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه
از پشت پنجره به ماهِ کاملِ آسمانِ تیره و تار چشم دوخت.آن روز فردی با او تماس گرفتهبود که ادعا میکرد پسرش هست!
به راستی فرزندش بود؟ پس از سیسال و اندی صدای پسرش را شنیدهبود؟ آن صدایِ بمِ مردانه متعلق به برسامش بود؟ یعنی انقضاء روزهای تلخش ب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آزاده دریکوندی
00عشق؟عشق مدت ها پیش آشیانه ی کوچک اوراترک کرد🥲طرفداربردیاهستم امادلیل نمیشه غم امیرو توی این پارت درک نکرده باشم!بهش حق میدم نگران***ثامروبردیاباشه💔درسته ک جاست بردیاولی تو هم غصه نخورامیرسام🙃