زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت صد و پنجم
زمان ارسال : ۲۹۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
- من فقط نگران از دست رفتن زمانم آقای نیکنام!
- بهتون اطمینان میدم نگرانیتون بیمورده.
وینسان معاون آلفرد:
- قربان؛ بیاین تو این مورد به سام اعتماد کنیم. متوجهید که تا قبل از ورودشون به گروه بینقصترین نقشههای عملیاتی متعلق به ایشون بود.
آلفرد ریز چشم از وینسان گرفت.
عینک گرد نقرهای رنگش و از رو چشمای عسلی چروکیدش تکونی داد. چینی به بینی انداخت و با همون میمیک متفک
آمینا
00💞