پارت صد و سی و هفتم

زمان ارسال : ۱۳۰ روز پیش

.ماسک مشکی را تا بینی‌اش بالا کشید.کلاهِ کپ را روی سرش فیکس کرد تا مبادا شناسایی بشود.ریموت در را فشرد.از گوشه چشم به بهار نگاه کرد.حرف‌هایِ دردناکِ دختر همچون خوره به جانش افتاده بود.دوست داشتن اصلاً یعنی چه؟ اگر بهار را دوست داشت،شلیک نمی‌کرد؟ خودش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید