آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت صد و سی و هفتم
زمان ارسال : ۱۳۰ روز پیش
.ماسک مشکی را تا بینیاش بالا کشید.کلاهِ کپ را روی سرش فیکس کرد تا مبادا شناسایی بشود.ریموت در را فشرد.از گوشه چشم به بهار نگاه کرد.حرفهایِ دردناکِ دختر همچون خوره به جانش افتاده بود.دوست داشتن اصلاً یعنی چه؟ اگر بهار را دوست داشت،شلیک نمیکرد؟ خودش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اطلاعیه ها :
توضیحاتی در مورد جلد دوم آخرین گلوله:
جلد دوم رمان به نام "بازگشت گلوله"
در بخش آنلاین دنیای رمان پارت گذاری خواهد شد💙
روزهای سه شنبه و جمعه🤍
در ژانر مافیایی،عاشقانه و درام!
البته باید بگم در این جلد هم پارت های رازآلود و مهیج خواهیم داشت❤️
جلد دوم از لحاظ زمانی به موازات آخرین گلوله هست و در زمان گذشته رخ میده.البته باید عرض کنم در اواسط رمان، به زمان حال برمی گردیم و شاهد اتفاقاتی هستیم که پس از جلد اول در حال رخ دادن هست💜
بازگشت گلوله،روایت کننده زندگی برسام و رز هست.علاوه براین قراره شاهد حضور کارکتر های جدیدی هم باشیم💚
درسته جلد دوم ادامه جلد اول هست؛ اما توصیه می کنم
موقع خوندنش، به چشم یک داستان تازه بهش نگاه کنید...چون این جلد هم ماجراهای خاص و مهیج خودش رو داره و سایر کارکتر های جلد اول هم در اواسط رمان به برسام و رز ملحق میشن🧡
امیدوارم در جلد دوم هم همراه من باشید تا بتونیم در کنار همدیگه لحظات قشنگی رو رقم بزنیم💛✨
ارادتمند شما
نیلوفر سامانی
💥مژده مژده💥
برای دوستانِ عزیزی که منتظر پایان رمان بودن مژده دارم😁
آخرین گلوله در پارت ۱۷۶ به اتمام رسید و تا دیر نشده به رمان سر بزنید و پارتها رو پشت سر هم بخونید😍❤️
البته پیشنهاد میکنم کنارتون حتما یه لیوان آب قند داشته باشید....چرا؟؟
چون پارتهای بسیار مهیج و نفسگیری در پیش دارید و تا خودِ پارت ۱۷۶ قراره حسابی سوپرایز بشید😉
امیدوارم از خوندنش لذت ببرید❤️
قراره معادلات ذهنیتون حسابی بهم بریزه...😎
دوستان عزیزی که توسط دنیای رمان بلاک شده بودند و قادر به ارسال نظر نبودن،از این پس امکانِ ارسال نظر براشون فراهم شده و تمامی بلاکیها لغو شدند🌹
😍سلام سلام😍
پارت ۱ تا ۶ جلد دوم "بازگشت گلوله"
در دنیای رمان قرار گرفت❤️✨️
جلد دوم رو حتماً به کتابخونه اضافه کنید تا اطلاعیه های مربوطه رو دریافت کنید🌹
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نیلوفر سامانی | نویسنده رمان
بله دقیقا👌🏻 بهار خیلی حرفهای حقی زد🥲💔
۲ ماه پیشنشمین
10وای خدای من چ کردی دختر قلبم آتیش کرد
۲ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
الهی🥺❤️
۲ ماه پیشRoghayyeh
00آخ خدا بغضم گرفت😪
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
الهی🥺❤️
۴ ماه پیشرها
10وای وای وای نیلوفر من که مردم.. دیالوگا و آهنگ و همه چی فوق العاده بود.. من همیشه از دست بهار حرص میخورم ولی اینبار واقعا بهش حق دادم امیرسام یه دوستت دارم درست حسابی بهش نگفت..
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
دور از جونت عزیزم❤️❤️ بله واقعا حق داشت.امیرک عذرخواهی هم نکرد🥲💔
۴ ماه پیشKimia
00ایبابا گناه داشتن کههه ناراحت شدم😩
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
ناراحت نشو ستاد روحیهدهی من🥲❤️🫂
۴ ماه پیشKimia
00ایجان فداتشم 💓 بابا با این حرفات ادمو ذوق مرگ میکنی🥺✨
۴ ماه پیشfate
10برم به گریم برسممم
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
بروووو ولی اشکاتو نگهدار برای جمعه نیاز میشه🥲🥲💔
۴ ماه پیشسمرا
00امیرسام خیلی گاوه واقعا چرا جلوی بهار و نگرفت اگه دوستش داشت باید حداقل جلوشو می گرفت حتی عذرخواهی درستی هم نکرد.
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
حالا به بچه نگو گاو گناه داره🥲 ولی واقعا حتی درست حسابی هم عذر نخواست💔🙂
۴ ماه پیشهلنا
00😭
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
🥺❤️🫂
۴ ماه پیشسیتا
00من که باورم نمیشه امیر سام بیخیال بهار بشه
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
باور کن عزیزم🥲💔
۴ ماه پیشNahan
00فقط بدون الان انقدر دلم خونه که نمیخوام درمورد دلهای شکسته و دیالوگای فوق العاده این پارت نظر بدم ،فقط و فقط امیدوارم زود همه چی دوباره مثل قبل بشه و پر قدرت برگردن همه زوجا بهتر از قبل حتی
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
الهی نبینم غمتو🥲❤️ ولی باید اعتراف کنم با ورود آهیر شرایط بدتر از قبل میشه🥲
۴ ماه پیشهلیا
۱۸ ساله 00عالی بود نیلوفر🥲❤️فکر کنم فقط منم که بحاطر زوج امیرک و بهار با ذوق رمان رو دنبال میکردم در ادامه رمان ممکنه دوباره بهم برگردن یا نه؟!
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
نوش نگاه قشنگت❤️😍 متاسفانه در اینباره نمیتونم چیزی بگم عزیزم🥲
۴ ماه پیشنیلدا
10بهار حق داره، خیلی هم حق داره، امیر کاش عوض شی عشق رو با تمام وجودت درک کنی کاش قلب بهار رو زیاد چشم انتظار نذاری چون با تمام این حرف هاش ، بازم قلبش چشم انتظارته...
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
دقیقا....💔 واقعا انتظار کشیدن خیلی دردناکه! گاهی وقتها با وجود قلب شکسته هم آدمها منتظر میمونن🥲
۴ ماه پیشنیلدا
00حال و هوای این خانه عجیب دلگیر است خانه ای که کسی وارد آن شدزندگی کردو در نهایت شیشه اش را شکست خانه او را از خود راند، اما هرگز آن خانه ی قبلی نشد ، همواره چشم انتظارش بود این خانه قلب بهار است...
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
خیییلی قشنگ و حق گفتی❤️😍👌🏻 کاملا وصف حال بهارم بود :)))))💔
۴ ماه پیشسارای
00نیلوفر بازم بلایی مونده سر این امیرم بیاری بیارخجالت نکش راحت باش🤬یه چند وقت که نظرنذاشتم قهر کردم ورفتم،میفهمی که امیرم روبایدولش کنی،بدون واقعا بغضم گرفت از جدایشون😭تک تک کلمات اهنگ روحس کردم🥺🥺
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
قهرررر نکن😂❤️به جان خودم من خیلی بیشتر از اینا رو سر بردیا اوردم🤣❤️ امیر اوضاع بهتری نسبت به بردیا داره
۴ ماه پیشنازنین
۱۸ ساله 00خیلی عالی بود ممنون نیلوفر جان فکر کنم قراره وقتی آهیر اومد فقط بردیا باشه و اون در خطره ولی دلمون برای امیرک تنگ میشه
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
نوش نگاه قشنگت عزیزم❤️❤️ بله دقیقا درست گفتی😍👌🏻 هدف تنها شدن بردیا است💔
۴ ماه پیش
آزاده دریکوندی
10اگه منم به جای بهار بودم همین حرفا رو می زدم! یعنی اون لحظه که امیرسام گفت مغازه مال توئه گفتم پولشو از کجا اوردی بچه پررو؟؟ بهار اینا رو بهش بگو و گفت👌🏻الحق که خواهر بردیا هستی