آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت صد و سی و چهارم
زمان ارسال : ۱۳۵ روز پیش
روی مبل چرمی تکنفره نشسته بود.پردههای کتان طوسی رنگ را کیپ تا کیپ کشیدهبود. نور خورشید هیچ راهی برای ورود نداشت!
با دو انگشت سبابه و میانی،شقیقهاش را دورانی ماساژ میداد.چشمهایش را بستهبود و در دنیای تاریک ذهنش پرسه میزد. ذهنش از فضای س ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اطلاعیه ها :
توضیحاتی در مورد جلد دوم آخرین گلوله:
جلد دوم رمان به نام "بازگشت گلوله"
در بخش آنلاین دنیای رمان پارت گذاری خواهد شد💙
روزهای سه شنبه و جمعه🤍
در ژانر مافیایی،عاشقانه و درام!
البته باید بگم در این جلد هم پارت های رازآلود و مهیج خواهیم داشت❤️
جلد دوم از لحاظ زمانی به موازات آخرین گلوله هست و در زمان گذشته رخ میده.البته باید عرض کنم در اواسط رمان، به زمان حال برمی گردیم و شاهد اتفاقاتی هستیم که پس از جلد اول در حال رخ دادن هست💜
بازگشت گلوله،روایت کننده زندگی برسام و رز هست.علاوه براین قراره شاهد حضور کارکتر های جدیدی هم باشیم💚
درسته جلد دوم ادامه جلد اول هست؛ اما توصیه می کنم
موقع خوندنش، به چشم یک داستان تازه بهش نگاه کنید...چون این جلد هم ماجراهای خاص و مهیج خودش رو داره و سایر کارکتر های جلد اول هم در اواسط رمان به برسام و رز ملحق میشن🧡
امیدوارم در جلد دوم هم همراه من باشید تا بتونیم در کنار همدیگه لحظات قشنگی رو رقم بزنیم💛✨
ارادتمند شما
نیلوفر سامانی
💥مژده مژده💥
برای دوستانِ عزیزی که منتظر پایان رمان بودن مژده دارم😁
آخرین گلوله در پارت ۱۷۶ به اتمام رسید و تا دیر نشده به رمان سر بزنید و پارتها رو پشت سر هم بخونید😍❤️
البته پیشنهاد میکنم کنارتون حتما یه لیوان آب قند داشته باشید....چرا؟؟
چون پارتهای بسیار مهیج و نفسگیری در پیش دارید و تا خودِ پارت ۱۷۶ قراره حسابی سوپرایز بشید😉
امیدوارم از خوندنش لذت ببرید❤️
قراره معادلات ذهنیتون حسابی بهم بریزه...😎
دوستان عزیزی که توسط دنیای رمان بلاک شده بودند و قادر به ارسال نظر نبودن،از این پس امکانِ ارسال نظر براشون فراهم شده و تمامی بلاکیها لغو شدند🌹
😍سلام سلام😍
پارت ۱ تا ۶ جلد دوم "بازگشت گلوله"
در دنیای رمان قرار گرفت❤️✨️
جلد دوم رو حتماً به کتابخونه اضافه کنید تا اطلاعیه های مربوطه رو دریافت کنید🌹
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نیلوفر سامانی | نویسنده رمان
😂😂😂 الهی آمین😂❤️
۲ ماه پیشهانیه
20پسرم تقصیری نداره این دلارا همش خودشو نخود هر آش میکنه همه جا هست😒
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
😂😂😂😂
۴ ماه پیشآوا
00خیلیییییییی پارت خفن و هیجانی بود از این چند روز قشنگگگ درس عبرت گرفتن هر دفعه اب قند می زارم بغلم بیچاره امیر ولی تروخدااااا دوباره برگرده ترکیب امیر و دلارا خیلی قشنگیه🥲🥺 مثل همیشه عالی بود❤️💐
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
مرسی عزیز دلمم❤️❤️❤️ الان طرفدارای بهارسام منو ترور میکنن😂 ولی منم ترکیب امیر و دلارا رو دوست دارم.وابستگی قشنگی بینشون هست❤️
۴ ماه پیشهانیه
00ترووووور🔪🔪🔪😂😂
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
بهخاطر ترور نویسنده قادر به ادامه پارت گذاری نیستیم😂 رد خونم رو از هانیه بگیرید❤️😂
۴ ماه پیشستی
۱۶ ساله 00ببین درست صحبت کن🔫🔫🔫🔫🔫😂😂😂🗡🗡🗡
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
الان با منیییی؟😂🧐چرا؟
۴ ماه پیشفرهود
30نمیدونم چرا انقدر اتفاقی فکر میکنم اون همه فحش و حیوون گفتن ثامر در واقع حضور مستقیم نویسنده تو داستان بود:)بالاخره دنیا بالا و پایین داره بردیا شما هم یه روزی باید سر برسام یه درام بزرگی رو تجربه کنه
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
یعنی ثامر الان باید بهش می گفت آفرین؟😂به شخصیت ثامر میخوره آخه؟😂 در طول داستان همیشه ثابت شده بردیا و امیر باوجود تمام دشمنی هاشون،موقع نیاز پشت هم در میان❤️😉
۴ ماه پیشفرهود
00همینه که طرفدار زوج امیر و بردیام دیگه. با اینکه میخوان همو بکشن ولی یه عشق در نفرتی توشون میبینم...واقعا خداروشکر ثامر کمک کرد.نذاشت بلایی سر این بچه بیاری؛)
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
در اصل دیگه طرفدار امیر شدی🤣 چون بردیا هم تحت فشار قرار گرفته بود و به نحوی حق داشت ولی انداختیش دور🪓🤨😂
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
اما حقیقتا برام خیلی عجیبه...امیر هر خطایی کنه مشکلی نیست ولی بردیا با یه اشتباه که در اصل کار درستی هم بود شد کارکتر بد؟؟چرااا آخه؟😂🥲
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
تاثیر مستقیم من نبوده چون من یه فکر دیگه داشتم😂 ولی ثامر عمیقا امیر رو دوست داره و خب دلم نیومد...💔 😂
۴ ماه پیشنیل
00خداراشکر پس،🤣 حالا لطفا بردیا و امیر و برسام روی یکاری کن زودتر بهم برسن.از جلد دوم چه خبر ؟
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
عزیزم من جلد یک رو من تموم کنم تا جلد دو خدا بزرگه😂❤️ یعنی هر روز خطاب به آخرین گلوله اینجوریم که تو نمیخوای تموم بشی؟😂
۴ ماه پیشنگار
00نیلوفر جون چیشد که اینطوری شد ؟ 😭
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
حرفی ندارم نگار جانم🥺❤️ غصه نخووور بیا بغلم🫂❤️
۴ ماه پیشDr.mb
00سلام وقتتون بخیر باشه خانم سامانی عزیز من حرفی ندارم واقعا ولی باز هم طرفدار امیرسام هستم 😁خیلی عالی و مهیجه بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم روز دختر رو هم تبریک عرض میکنم ❤️❤️
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام وقت شماهم بخیر😍 بابت تبریک بینهایت ممنونممم❤️✨️❤️
۴ ماه پیشسمرا
00چقد از امیر سام بدم اومد میخواست به بردیا شلیک کنه 🥺 ولی من بردیا رو از اول رمان خیلی دوست داشتم 🥰 هم اسمشو.هم شخصیتش. هم عشق ورزیدنش به دلارا و...
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
امیر هم بندهخدا دست و پاش رو گم کرد🤦🏻♀️🤦🏻♀️ من در مورد بردیا به شدت احساسی بودنش رو دوست دارم.تنها کارکتری که احساساتش کاملا قابل لمسه🥺❤️
۴ ماه پیشسمرا
00چن پارته نظراتم نمیومد چقد خوب شد..
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
جداً؟؟ من فکر میکردم یکی و دو روزه اینجوری شده🥲 هر زمان که مشکلی بود میتونی داخل خصوصی بهم بگی عزیزم❤️
۴ ماه پیشهلنا
00بهار کی میاددد
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
احتمالا فردا❤️
۴ ماه پیشفاطمه
00ثامر همچون ببر زخمی که به نزدیکانش آسیب رسیده بود با امیرسام درگیری شدبعد از آن امیرسام شوک از اینکه چطور به گلش آسیب زد ثامر نا امید شد از امیرسام که بدون فکر عمل کرد بود و حالا راهی بجوز رفتن نداشت
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
عجب وضعیتی!!!🤦🏻♀️🤦🏻♀️😂😂
۴ ماه پیشنیلدا
00دلارا بخاطر امیر و ثامر جلوی بردیا ایستاد اما خیلی زود تمام محبت های امیر نسبت به خودش رو فراموش کرد و به خاطر یک اشتباه اون رو از خودش روند حتی اگر این بهانه اش برای دور بودن اون از آهیر باشه
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
نیلداااا کجا به خاطر یک اشتباه روندش؟😂😂 دلارا چون پای جون بردیا درمیون بود میتونست خیلی بد تر رفتار کنه اما به امیر دلداری داد و گفت همه چیز درست میشه🥲❤️دلارا از قبل تیراندازی بهش گفت برو
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
اگه در مقابل واکنش دلارا همچین نظری داری که دیگه باید فاتحه بهار هم بخونم عزیزم😂❤️
۴ ماه پیشنیلدا
00آدم باید سعی کنه در اثر سختی ها خودش رو مقاوم بکنه نه اینکه به شخص ضعیفی مثل دلارا تبدیل بشه که با هر نسیمی فرو می ریزد و تنها با محبت بقیه مقام و غرور خودش را بالا ببرد چنین آدمی لایق عشق هیچ***نیست
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
عزیز دلم دلارا با چه نسیمی فرو ریخت؟ با اومدن آهیر! چرا فرو ریخت؟ چون ترسید یکبار دیگه عزیزانش رو از دست بده.نمیشه انتظار داشت همه آدم ها واکنش یکسانی نسبت به مشکلاتشون داشته باشن❤️❤️
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
عزیزم متوجه نشدم چرا گفتی محبت بقیه غرور خودش رو برده بالا؟🥲 من تابهحال متوجه حرکت مغرورآمیزی از جانب دلارانبود❤️بهخاطر خودش نمیترسه،بهخاطر عزیزانش که میترسه. اگه غیراینبود،از آهیر به امیر میگفت
۴ ماه پیشنیل
00پس آهیر جنون داره و دیوانه است... پس نقشه ای دیگه پشتش نیست؟ببینم قراره بعد از آهیر یه کاراکتر دیگه ای وارد بشه؟
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
در مورد نقشه دیگه که بذار خودش بیاد ببینم قراره چیکار کنه😂 من فعلا به زندان دسترسی ندارم😂 بعد از آهیر کارکتر منفی دیگهای وارد نمیشه عزیزم چون جلد اول رمان تموم میشه❤️❤️
۴ ماه پیشنیل
00امیرسام از دست مهراب چطور خلاص شده؟! اصلا اینا چطوری متوجه هویت مهراب میشن؟بردیا توی قسمت قبل درسته چشماش خوب نمی دید ولی متوجه صدای نوید تقلبی نشد؟
۴ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
مهراب صرفا برای کمک اومده بود.یعنی نمیخواست بلایی سر امیر بیاره... در مورد بردیا هم در پارت فردا شب بهش اشاره میشه عزیزم❤️ این کار مهراب باعث به خطر انداختن هویتش میشه...
۴ ماه پیش
آزاده دریکوندی
00خدایا شکرت که بردیا سالمه🤲 امیدوارم دلارا همیشه همینطوری جان نثار سرگرد باشه... الهی آمین یا رب العالمین🤲🤲