آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت صد و سی و دوم
زمان ارسال : ۱۹۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه
باران شدت گرفتهبود. تیغههای برفپاککن به طور مداوم روی شیشه حرکت میکردند.با این وجود نمیتوانست مسیر مقابلش را به وضوح ببیند.خواست دو طرف خیابان را بررسی کند.منتها باران دیدهاش را گرفته بود.بهناچار
پنجره راننده و کمکراننده را تا نیمه پا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آزاده دریکوندی
00امیرسام کلی خلاف کرده دو قورت و نیمش هم باقیه! فکر کرده بردیا همه چیز رو فراموش کرده باهاش دوست شده!!!! چه انتظاری از پلیس داشته این امیرسام... چه غلطااا!!!☹️خوب کردی بردیا جون👌🏻