زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت صد و چهارم
زمان ارسال : ۲۹۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
- کافیه؛ مایک، صبح فردا تو جلسه میبینمت!
- قربان من تو اتاق رئیس کوچیک هستم. منتظرتون میمونم.
با تکون دادن سری و زمزمه "شب خوش" کوتاهی در و پشت سرش بست!
شونههای رخشا رو گرفتم:
- بریم آرایشت و پاک کنیم فسقلی. با این پوست روشن اصلا شبیه خودت نیستی.
لبخند دلبری بهم تحویل داد:
- انتظار نداشتم مایک همچین شخصیت خاصی داشته باشه.
تو در آوردن گیرههای مویی ریز توی سرش به
سیتا
00دیگه لطفا بین پارت ها اینقدر فاصله نندازین