پارت چهل و سوم :

اتاق، سردتر از همیشه بود یا شاید هم تانیا بود که احساس سرما می‌کرد. چند ساعتی می‌شد که آرسین از خانه رفته بود و تانیا مصمم‌تر از همیشه، پای سیستم نشسته و به رمزی فکر می‌کرد که دسترسی‌اش را به سیستم امکان‌پذیر می‌کرد.
باز هم کلافه و خسته، تصمیم به خاموشی سیستم گرفته بود که ناگهان فکری همچون جرقه، ذهنش را روشن کرد. انگشتان باریکش روی کیبورد به حرکت درآمد و تایپ کرد: «Tania»
کدهای

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.