پارت چهل و چهارم :

ساعتی از ارسال «موش‌موشک» گذشته بود و پاسخی دریافت نکرده بود. به نظرش رسید که پدر احتمالا به سیستمی آنلاین دسترسی ندارد؛ یا مجبورش کرده‌اند ایمیل سابقش را برای همیشه منحل کند.
نفسش را فوت کرد و به مهمانی آن شب فکر کرد. به لباسی که در پاکت باقی مانده بود و ساعت‌هایی که پیوسته از یکدیگر پیشی می‌گرفتند. نمی‌دانست قرار است به چه جور مهمانی‌ای پا بگذارد؛ اما پوشیدن آن لباس شب سیاه‌رن

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۵۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.