پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت هشتاد و سوم
زمان ارسال : ۱۴۷ روز پیش
***
دستانش را دور گردنش حلقه کرده بود.
اورا نمی شناخت، حسی هم به او نداشت،ذره ای دلش به حال او و تقلاهایش نمی سوخت.
او دستور داشت همان امشب اورا بکشد.
لگدش باعث شد یک قدم از او فاصله بگیرد.
قبل از این که نفس بکشد با سرعت دوباره به گردنش چنگ زد و سرش را درون آب فرو برد.
سعی می کرد راهی برای فرار پیدا کند.
تنها نگاه سرد و خالی از احساسش را به جانی که داشت می گرفت دوخته ب
اطلاعیه ها :
توجه کنید دوستان
زمان فروش رمان ها از یکم تا سوم ماه و از ۱۵ ام تا هجدهم ماه یعنی در مجموع شش روز در ماه فروخته میشن،اگر در زمان دیگه ای جز روز های گفته شده(واریزی داشه باشید) تا زمان گفته شده، فیشتون برسی نمیشه.
سلام دوستان حتما توجه کنید.
نزدیک به سه هزار نفر عضو فعال رمان های vip هستن و این یعنی پول کسی خورده نشده، این یعنی،اگر واریز میکنید فقط خودتون نیستید و یه نفرم بیست و چهار ساعته نشسته منتظر پیام شخص خودتون باشه، پس این یعنی سه چهار روز حداقل طول میکشه تا کلی فیش به ترتیب ارسال و اعتبار برسی و کد عضویت داده بشه وکلی جواب سوال دیگه! پس اگر(با عده محدودی ام) درک همچین مسئله ساده ای و ندارید،میتونید واریز نکنید یا به جای توهین پولتون وپس بگیرید،مارو به خیر شمارو به سلامت، (با تشکر(یه سری پیام خوندم عصبی شدم،ولی لپ بچه های مهربون و با درک و فهم رومیبوسم)
سلام عزیزان
پارتای #پیرانا به همراه جبرانی
(سه پارت از هفته پیش ) توی اپ قرار گرفتن فردا ام پارتا سر تایم قرار می گیره.
یه نکته ای رو ذکر کنم.
_ساعتی که توی اپ برای قرار گیری پارتا اعلام شده فقط یه تایمر خودکاره که اگر پارتا از قبل سیو شده باشن قرارشون بده!
پس به این معنی نیست که مثل ساعت سریال هرجمعه سر ساعت پارتا آپلود شن
چون ممکنه بنده درست همون تایم توی مترو یا سر کار،در حال نوشتنشون باشم!
و یا ممکنه ویراستارم آنلاین نباشه و ادیت نکرده باشه.
و یا های مختلف.
من سه ساله دارم دو تا دوتا رمان vip می نویسم
و نه تا الان رمانی نیمه تموم مونده نه به کسی بد قولی شده.
متاسفانه هنوز به دستگاه تایپ تبدیل نشدم تا دقیقا سر تایم پارتارو براتون آپلود کنم.
و کل سه هفته اخیر درگیر ادیت با هم در پاریس و محیط کاری جدیدم بودم.
ممنون از همه عزیزانی که طبق معمول درک و لطفشون و نشون دادن.
و پیشنهادم به دوستان محدود ناراضی اینه لطف کنن با نخریدن رمان های vip آینده من و دیگر همکاران بخت برگشته از اعصاب ما و خودشون حمایت کنن🤍
ممنون از توجهتون♥️
سلام دوستان، خواستم یه مطلبی و بهتون اطلاع بدم، خواهش دارم اگر تا به حال زندگی سیگاری و یا انتقام آبی و نخوندید، دست نگه دارید، چرا که این دو جلد قراره کاملا متفاوت با سبک دیگه و حتی اتفاقاتی دیگه نوشته بشن!
به طوری که کلا رمان های دیگه ای محسوب میشن،توی سبک پیرانا و خیمه شب بازی کاملا متفاوت*حتی آشنایی شخصیت ها با هم ممکنه فرق داشته باشه* پس لطفا جلد های قبل و دیگه مطالعه نکنید، چون یه سوپرایز بزرگ تو راهه :)
سلام عزیزان با توجه نظر سنجی ای که توی پیج اینستاگرامم قرار دادم و تعداد آمار و نتایج، از اون جایی که به فصل پایانی پیرانا رسیدیم و نیاز به تمرکز بیشتر و تعداد پارتای بیشتریه، نتیجه این شد که فصل پایانی و یه جا براتون تا احتمالا ماه اینده قرار بدم
تا پارتای پایانی که تعدادشون بیش از پارت گذاری هفتگیتونه رو یه جا بخونید و به قول خودتون خماری نکشید یا حس و حال رمان و پیوسته درک کنید و هر هفته منتظر نمونید.
به نظرم این بهترین تصمیمه ممنون از صبرتون
منتظر فصل پایانی پیرانا باشید :)
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
ریحانه
80هامور هم شخصیت خودشو داشت و هم بشدت به عنوان بچه آیوار شبیهش بود. من همچنان امید وارم زنده مونده باشه:) قیافه میشل الان که ورق برگشته دیدنیه😂
۵ ماه پیشHelia
60مرجان هامور میدونست که ویونا مادرشه؟😭
۵ ماه پیشپروا
۱۷ ساله 50خودم ریختم برگام موند چه پارت خفنی بودددد بازگشت بلک بلو رو به تمامی هم میهنان عزیز تبریک میگمممم
۵ ماه پیشMelika
60همه چی رو یادم میاد حرومزاده ها 🔪👿😈😈😈😈😈
۵ ماه پیشسارینا
10..'. .........
۵ ماه پیشHelia
40اگر رستاک میشل رو نمیکشت خودم می اومد میکشتمش
۵ ماه پیشرز
100رستاخیز پیرانا از رگ گردن نزدیک ترهههه یا بهتره بگم بلک بلو
۵ ماه پیششبنم
120نهههههههه یعنی هامور جدی جدی جدی مرده دیگه؟؟ من هنوز امید دارم برمیگردعععععع یعنی چی خودش خاست بمیره بازم نباید میمیردددددد هامور بیا بگو: من هنوز زنده ام حرومزاده هاااااااااا
۵ ماه پیشحنان
70رستاک:من درنمیزنم میاام با لگد هاهاها وای که سلاخی شدن میشل به دست رستاک ته هیجانه نمیدونی که چقد منتظر سلاخی شدن مرجانییی فقط تویی که میتونی آدموو تا این حد هیجانی کنی
۵ ماه پیشآنوشا
100و اینگونه سازمان به گوز بند شد میشل اماده ی***شدن هستی عزیزم
۵ ماه پیشالی
10اووووووووووه اوووووووووووووه اووووووووووووه پیراناااااااااااا پیراناااااااااا وارد میشوددددددددد .
۵ ماه پیشحدیث
20وایییی خدااااااا با جمله ی اخرش دلم میخاد از شوق زیاد پرواز کنمممممم😭😭😭😍😍😍😍😍بالاخره بعد از این همه حرص خوردن این شادی حقموووونهههه💃🏻😍
۵ ماه پیشاونی که پشماش ریخته
10وای وای رستاک من وای مظلوم من وای بدبخت من وای فلک زده وای بیچاره خب یکم ابراز علاقه کنیم اقااا دیگه من که عاشق شدم رفت بیخیال این دوتا بلخره بهم رسیدن خووو
۵ ماه پیشZahraa
90میخوام از شدت ذوق برای پارت جدید جیغغ بکشمم❤️ مرسیی❤️ وای رستاک بالاخره همه چی رو به یاد آورد، بغضم گرفت وقتی صحنه ی صحبت هامور با رستاک رو خوندم، هامور واقعا شخصیتی رنگارنگ و تهی از تاریکی بود😢💔
۵ ماه پیشmona
80طبیعیه دارم به نحوه کشتن میشل اونم بدترین شکل فکر میکنم و لبخندم میزنم.
۵ ماه پیش
Kosar
10میشل چرا اینقد گوههههههه بعد از***عوضی ترین آدم این رمان میشله انشاالله آخر رمان هر دوتاشونو لولیتا کنیم 😈🔪