پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت هشتاد و سوم
زمان ارسال : ۲۰۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 14 دقیقه
***
دستانش را دور گردنش حلقه کرده بود.
اورا نمی شناخت، حسی هم به او نداشت،ذره ای دلش به حال او و تقلاهایش نمی سوخت.
او دستور داشت همان امشب اورا بکشد.
لگدش باعث شد یک قدم از او فاصله بگیرد.
قبل از این که نفس بکشد با سرعت دوباره به گردنش چنگ زد و سرش را درون آب فرو برد.
سعی می کرد راهی برای فرار پیدا کند.
تنها نگاه سرد و خالی از احساسش را به جانی که داشت می گرفت دوخته ب
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ریحانه
100هامور هم شخصیت خودشو داشت و هم بشدت به عنوان بچه آیوار شبیهش بود. من همچنان امید وارم زنده مونده باشه:) قیافه میشل الان که ورق برگشته دیدنیه😂
۷ ماه پیشHelia
70مرجان هامور میدونست که ویونا مادرشه؟😭
۷ ماه پیشپروا
۱۷ ساله 70خودم ریختم برگام موند چه پارت خفنی بودددد بازگشت بلک بلو رو به تمامی هم میهنان عزیز تبریک میگمممم
۷ ماه پیشMelika
80همه چی رو یادم میاد حرومزاده ها 🔪👿😈😈😈😈😈
۷ ماه پیشسارینا
10..'. .........
۷ ماه پیشHelia
60اگر رستاک میشل رو نمیکشت خودم می اومد میکشتمش
۷ ماه پیشرز
120رستاخیز پیرانا از رگ گردن نزدیک ترهههه یا بهتره بگم بلک بلو
۷ ماه پیششبنم
130نهههههههه یعنی هامور جدی جدی جدی مرده دیگه؟؟ من هنوز امید دارم برمیگردعععععع یعنی چی خودش خاست بمیره بازم نباید میمیردددددد هامور بیا بگو: من هنوز زنده ام حرومزاده هاااااااااا
۷ ماه پیشحنان
90رستاک:من درنمیزنم میاام با لگد هاهاها وای که سلاخی شدن میشل به دست رستاک ته هیجانه نمیدونی که چقد منتظر سلاخی شدن مرجانییی فقط تویی که میتونی آدموو تا این حد هیجانی کنی
۷ ماه پیشآنوشا
120و اینگونه سازمان به گوز بند شد میشل اماده ی***شدن هستی عزیزم
۷ ماه پیشالی
20اووووووووووه اوووووووووووووه اووووووووووووه پیراناااااااااااا پیراناااااااااا وارد میشوددددددددد .
۷ ماه پیشحدیث
20وایییی خدااااااا با جمله ی اخرش دلم میخاد از شوق زیاد پرواز کنمممممم😭😭😭😍😍😍😍😍بالاخره بعد از این همه حرص خوردن این شادی حقموووونهههه💃🏻😍
۷ ماه پیشاونی که پشماش ریخته
10وای وای رستاک من وای مظلوم من وای بدبخت من وای فلک زده وای بیچاره خب یکم ابراز علاقه کنیم اقااا دیگه من که عاشق شدم رفت بیخیال این دوتا بلخره بهم رسیدن خووو
۷ ماه پیشZahraa
90میخوام از شدت ذوق برای پارت جدید جیغغ بکشمم❤️ مرسیی❤️ وای رستاک بالاخره همه چی رو به یاد آورد، بغضم گرفت وقتی صحنه ی صحبت هامور با رستاک رو خوندم، هامور واقعا شخصیتی رنگارنگ و تهی از تاریکی بود😢💔
۷ ماه پیشmona
90طبیعیه دارم به نحوه کشتن میشل اونم بدترین شکل فکر میکنم و لبخندم میزنم.
۷ ماه پیش
Kosar
20میشل چرا اینقد گوههههههه بعد از***عوضی ترین آدم این رمان میشله انشاالله آخر رمان هر دوتاشونو لولیتا کنیم 😈🔪