پارت صد و بیست و هفتم

زمان ارسال : ۱۵۱ روز پیش

کمپرس سرد را کنار شقیقه‌اش گذاشت تا کمی از ورم صورتش کاسته شود.آهیر را سیر کتک کرده‌بود اما چند مشت‌ هم از جانب آهیر،نوشِ جان خودش شد!

چهرهِ او، با آن چشم بند مضحکش،مدام در مقابل چشمان بردیا ظاهر می‌شد!

در ذهنش،چندباری استایلِ کلاسیکِ آ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید