پارت صد و بیست و ششم

زمان ارسال : ۱۵۲ روز پیش

با نوک انگشتانش، روی میز ضربه می‌زد.

پایش نیز ضرب گرفته‌بود.

با دیدن ژورنال‌ها، به قدری عصبانی شده‌بود که هیچ نفهمید خود را چطور به زندان رسانده است.آهیر، پایش را فراتر از حد خود گذاشته‌بود. بردیا به وضوح احساس می‌کرد؛کسی دست رو نقطه ضع ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید