پارت شصت و ششم :

آراس از سر جایش بلند شد و دست‌هایش را توی جیبش فرو کرد.

- پس تنها کسی که آرامش و می‌تونه به هم بزنه تویی چون الان که کسی از خواسته‌های تو پیروی نمی‌کنه، داری آرامش و از عمارت می‌گیری.

خزال مات ماند.

با دهانی باز به آراس خیره شد.< ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما


مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.