شروانو (شَروانو) به قلم آمنه آبدار
پارت شصت و چهارم
زمان ارسال : ۲۶۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
دلنیا نگاه جدی و پر از غمش را میان همه گرداند و در نهایت کنار سمیه نشست.
حوصله هیچکس را نداشت...
کاش مراسمی در کار نبود؛ هیچکس نیامده بود آن غم بزرگ را شریک شود.
سمیه محکم روی سینهاش میکوبید و دلنیا میترسید که بلایی سرش بیاید. ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما