پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۱۱۴ روز پیش

یکی از خانم‌های نزدیک آرام گفت: زشته به خدا!

سمیه شنید...

گریه‌اش یک لحظه متوقف شد و به سمت او براق شد.

- زشته؟ زشت نیست وقتی خودت و هر روز از زیر مشت و لگد کاظم در میارن بعد میای میگی روژدا تقصیر خودش بود؟ تو بساز نیستی یا کاظم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید