آلام به قلم ریحانه عابدی (یسنا)
پارت پنجاه و چهارم
زمان ارسال : ۱۵۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 22 دقیقه
(تیام)
یک ماهی بود که همه چیز آرام بود. روزها در بیمارستان و مطب و هرجای دیگری با او بودم. همقدمش بودم شاید با فاصله اما تمام هوش و حواسم پی او بود. و شبها برخلاف تمام آنچه از قبل شرط کرده بود، در آغوشم میخزید و با آرامش به خواب میرفت.
با هم به خرید میرفتیم و من از نگاههایی که گهگاه روی صورت و بدنش مینشست حرص میخوردم و غرغر میکردم و او با خندهای شیرین و دلبر و فشردن دستم، مانند آب