آلام به قلم ریحانه عابدی (یسنا)
پارت چهل و نهم
زمان ارسال : ۱۶۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 16 دقیقه
با این حر،ف تیام به خودش آمد و فشار انگشتان دستش را دور بازوی او کمتر کرد . حواسش کجا بود که راه به راه رد می انداخت روی تن و بدن نازک نارنجی اش؟دستانش را روی بازوهایش گذاشته بود و دوباره بهانه ای برای اشک ریختن پیدا کرده بود.تیام پشیمان و نفس بریده به حرف آمد:
- بذار ببینم چه بلایی سرت اوردم. خدا منو لعنت کنه که جلوی تو کنترل همه ی عضلاتم از دستم در میره.
دستانش را به زور کنار زد و وق