آلام به قلم ریحانه عابدی (یسنا)
پارت چهل
زمان ارسال : ۱۸۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 27 دقیقه
(راوی)
هر تصویری، هر بوی آشنایی، هر جمعیت سیاه پوشی، هر صدای زجه و گریهای، هر صوت الرحمانی، او را میکشاند به بدترین روزهای زندگی اش...
در خلسه ای از جنس مرگ فرو رفته بود. چشمانش تار میدید و نفسش به شماره افتاده بود. صداها در سرش تکرار میشد و صحنهها جلوی چشمانش به رقص درآمده بودند.صحرای محشری در سرش به راه بود. صحنهی دردناک سر بریدن پدرش جلوی چشمش بود.صدای خر خر گلوی برادرش درگوش
سارا
00ممنون نویسنده جان بابت این پارت طولانی و خوب😍