آلام به قلم ریحانه عابدی (یسنا)
پارت سی و پنجم
زمان ارسال : ۱۹۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 21 دقیقه
با لحن غمگینی لب زد:
- من خیلی بیشتر از هر کس دیگه ای از تنها گیر افتادن بین همچین ادمایی میترسم. باور میکنی ؟ تنهایی منو باور میکنی؟ من اگر گیر بیوفتم هیچ کسو ندارم یه زنگ بهش بزنم بیاد کمکم. نه پدری... نه برادری... هیچکس...هیچکس...
حرفهایش که رنگوبوی بیانصافی گرفت، تیام را دلشکستهتر و امیدش را برای داشتن او ناامیدتر کرد، از زور حرصی که بر جانش رخنه کرد بود فریاد زد:
- نه باور