پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۲۰۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 16 دقیقه

(تیام)
دیروز که به ملاقات مادرجون رفته بودم. صدایم کرد و خواست بعد از مرخصی‌اش از بیمارستان به دیدنش بروم. گفت میخواهد موضوعی را با من درمیان بگذارد. و من از دیروز تا همین امروز دلم مثل سیروسرکه میجوشید.
نکند از اینکه مرا دور و بر نوه‌اش میدید شاکی بود؟ اما برق چشمان و رضایت چشمانش انکارنشدنی بود. من میدیدم وقتی سر به سر آلاء میگذارم یا وقتی کنارش می‌ایستم چطور با محبت نگاهمان م

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.