پارت سی و یکم

زمان ارسال : ۲۰۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 17 دقیقه

(آلاء)
فردا بعد از یک هفته مادرجونم مرخص میشد. هفته‌ی سختی که طاقت از من برید. روزها بیمارستان و شب‌ها باز هم در بیمارستان پیش مادرجون بودم. روزهای دشواری که با طعنه‌ها و نگاه ‌ای سنگین عمه گذشت.
روزهایی که با حضور پررنگ تیام گذشت. تیامی که هر روز به مادرجون سر میزد. سربه‌سرم می‌گذاشت. با مادرجون خوش و بش میکرد . هر روز مرا تا خانه می‌برد و دوباره به بیمارستان برمیگرداند.
گا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.