پارت بیست و یکم

زمان ارسال : ۲۲۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 20 دقیقه

ترس کمترین واژه برای بیان احساسم بود. قبل از آنکه بتوانم گوشی‌ام را پنهان کنم از دستم چنگش زد و باتری‌اش را در آورد و در جیبش گذاشت و باز هم فشاری به پهلویم وارد کرد.
از شدت ترس چیزی از دلم کنده و به بیرون سر ریز شد. دهانم قفل کرده بود و هوا هم به سختی از مجاری تنفسی‌ام عبور میکرد.
با فشار دستش به جلو پرتاب شدم . چشمی دور و اطراف گرداندم به امید کسی که یاری‌رسم باشد و هیچ کس نبود. ا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد

  • ریحانه عابدی (یسنا) | نویسنده رمان

    سلام عزیزم ممنون ازنظرت

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.