آلام به قلم ریحانه عابدی (یسنا)
پارت نوزده
زمان ارسال : ۲۳۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 19 دقیقه
(آلاء)
امروز او پشتم درآمده بود و نگذاشته بود بیشتر از این حرف ناحق در مورد برادرم بشنوم. و این برای منه تنها و بی پشتوانه دنیا دنیا ارزش داشت. برادری که برای نجات جان حافظان این مملکت اسیر شد. ذبح شد . شهید شد. و تنها جوابش یک "می خواست نره "ی بزرگ بود.
حالا که روی تخت دراز کشیده و در تکاپو برای نخوابیدن دست و پا میزدم، صدایش بارها و بارها در ذهنم تکرار میشد . و لعنت به ذهنی که همهچی