آلام به قلم ریحانه عابدی (یسنا)
پارت هجده
زمان ارسال : ۲۳۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 22 دقیقه
حالش رو به راه نبود و دستانش به شدت میلرزید. رنگ صورتش لحظه به لحظه قرمزتر میشد . نگاهم پر شد از نگرانی، نگاه هومن اما پر از تفریح بود.
- حرص نخور کوچولو میرسیم بهم.
صورتم از کلام پر تهدیدش درهم رفت و دستم را بند بازویش کردم و سمت خودم کشیدمش:
- راست میگه . من خودم شاهد کثافتکاریات بودم. اگه هوس یکی دیگه از اون مشتایی که با کسریِ خدابیامرز نثارت کردیمو نکردی ،بزن به چاک. در ضمن
مریم گلی
00خدا کنه در طی این رفت وآمد ها تیام وآلا به یه نتیجه خوبی برسن وچقدر ذوق زده می شم که این طور طولانی می نویسی ،ممنونم یسنا جان