شروانو (شَروانو) به قلم آمنه آبدار
پارت شصت و یکم
زمان ارسال : ۲۷۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
عمه روژدا، فوزیه، با اخم نزدیک سمیه آمد.
خم شد و کنار گوشش با عصبانیت زمزمه کرد: بسه دیگه سمیه، خودت و جمع کن، روژدا آبرومونو برد این همه گریه و زاری نمیخواد.
سمیه گریهاش بند آمد و با اخمهایی غلیظ و چشمهایی گرد که رگههای قرمز توی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
موسوی
00چرا اینقدر دیر به دیر پارت میزارید